سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آزمند بودن ، جاودان بندگى نمودن است . [نهج البلاغه]
سیاست پاک
 
اطلاعیه

با سلام

 از این به بعد در این آدرس می نویسم:

www.sepid-politic.ir

با تشکر


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط مهدی 91/2/27:: 11:6 صبح     |     () نظر
 
از آقا روح ا... تا امام آزادگان

از آقا روح ا... تا امام آزادگان

جرقه ی تقریر این کوتاه، از یک سوال خیلی ساده شروع شد: چرا امام خمینی یک الگوست؟ یا به تعبیر دیگر، مگر امام چه ویژگی یا ویژگی هایی دارد که او را از بقیه متمایز می کند؟ برای جواب دادن به این سوال، می شود ساعت ها صحبت کرد یا این که کتاب ها نوشت. ولی ما می خواهیم در این جا فقط با یک دلیلِ – آن هم ساده- پاسخ این سوال را بدهیم: امام، یک نظریه پردازِ عمل گراست! به یک معنی، امام، هرچه گفته عمل کرده! همین. فعلاً همین.

وقتی می گوید: "امریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند." همان می شود که گفته. 444 روز جاسوسان این کشور را نگه می دارد و برای احقاق حق ملت، جنگ روانی راه می اندازد و آن قدر امریکایی ها واسطه و میانجی می فرستند و امام، آزادشان نمی کند تا یک تعهدِ بین المللیِ قانونی ازشان می گیرد و به غلط کردن شان می اندازد.

وقتی می گوید: "ملاک، قانون است" یک قدم هم عقب نمی نشیند و فرقی نمی گذارد بین آحاد ملت و نوه ی خودش. همان سید حسین که یادگار سید مصطفایش بود. وقتی شنید که به قول امروزی ها منحرف شده و دست به اسلحه برده، دستور داد دست بسته بیاورندش تهران برای محاکمه و اگر در طول راه، دست از پا دراز کرد، بزنندش. قانون برای همه یک سان است.

وقتی در خط و جمله ی آخر وصیت نامه اش نوشت: "میزان در هر کس حال فعلی اوست." همان شد که شد. تا وقتی آیت ا... منتظری در خط اسلام و انقلاب بود و حرف و قلم و قدمش را برای اسلام خرج کرد، گفت که : "منتظری را من بزرگ کرده ام." یا گفت "سه بار در او خلاصه شده ام." و وقتی بیت و دفتر وی پناه گاه شد برای منافقان و بدخواهان، نوشت: "از آن جا که روشن شده است که شما این کشور و انقلابِ اسلامیِ عزیزِ مردمِ مسلمانِ ایران را پس از من به دست لیبرال ها و از کانال آن ها به منافقین می سپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده ی نظام را از دست داده اید."

وقتی بارها و بارها در صحبت ها و نامه هایش از نقش مردم و رأی آن ها در جمهوری اسلامی گفت و گفت که : "میزان، رأی ملت است"، پای حرفش ایستاد. حتی وقتی یک بار که فرزند برادر بزرگش –مرحوم آیت ا... سید مرتضی پسندیده- در رقابت انتخابات مجلس، در شهر و زادگاهش خمین، از یک پاسدار بی نام و نشان، شکست خورد و برادرش با او از برخی مسائل در عدم سلامت انتخابات سخن گفت، بی آن که این شکست را خدشه به حیثیت و وجاهت خاندان خمینی بداند، خنده ای کرد و گفت: "از این انتخابات، سالم تر کدام است که فرزند برادر من، در شهر من، در انتخابات شرکت کند و رأی نیاورد!"

آن وقتی که گفت: "صاحبان اصلی انقلاب، پابرهنگان و محرومان هستند." نیز، برای اثبات حرفش دستور داد تا جهاد سازندگی و کمیته امداد و بنیاد مستضعفان و بنیاد پانزده خرداد و بنیاد مسکن را به وجود آورند.

همه ی این ها و خیلی از مواردی که گفته نشد، راه را به ما نشان می دهد. نشان می دهد که ما باید چه کار کنیم. امام، بهترین مثال است برای تکلیف گرایی. لایق ترین است برای عمل گرایی. امام، "شاخص" است. راه است. همراه است. روبه روی گمراه است. امام، همیشه امام است. امام، همه ی امام است. حتی اگر بعضی ها "شاخص" را مایه ی نگرانی برخی دوستان بدانند!

پایان

13/3/1390


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط مهدی 90/3/15:: 10:7 عصر     |     () نظر
 
گام سوم

گام سوم

در باب سومین نشست مجمع وبلاگ نویسان ارزشی استان گیلان

 

خیلی به دور از انصاف است که نقشی را اضافه بر نقش های اجتماعی قبلی ات قبول کنی و بعد بزنی زیرش. بدتر آن است که بزنی زیر وظایف نقش قبول گرده ات (کم کاری یا بی کاری کنی) و آخرش هم همه ی کاسه ها را سر بقیه اعضا بشکنی. بدتر تر از آن این است که ژست روشن فکری به خودت بگیری و به همه جا و همه کس نقد غیر عالمانه کنی.

خیلی حس بدی است وقتی قبول می کنی که موسس شوی برای یک تشکلی که قبل از آن وجود نداشته و بعدتر می پذیری که بشوی عضو شورای مرکزی آن و به عبارت دیگر، تصمیم سازی کنی و احیاناً اجرا و بعد همه ی نقش های اجتماعی ات هم از این تصمیم تو عصبانی می شوند و دست به یکی می کنند که دیگر وقتی برایت باقی نگذارند که مشغول رتق و فتق امور آن عضو جدید شخصیت شوی. خیلی حس بدتری است وقتی خودت پیش نهاد می دهی 30 اردیبهشت 1390 را برای برگزاری اجلاس فصلی مجمع وبلاگ نویسان و طراحان ارزشی استان گیلان و بعد خودت کم تر از بقیه کار کنی.

نشست سوم، اصلاً آن چیزی نشد که باید می شد. خیلی ضعیف تر بود از نشست دوم و حتی اول. دلیلش یکی کم کاری شورا بود، یکی نقص سیستم اطلاع رسانی، یکی هم همین که بقیه ی اعضا فکر می کنند وقتی شورای مرکزی انتخاب کرده اند، دیگر نباید پی گیر امور شده و عملاً تکلیف، از دوش آن ها ساقط است. چشم شورای مرکزی کور؛ کار همه را یک تنه انجام دهند. می خواستند شورای مرکزی نشوند.

نشست سوم، خیلی خاص بود! دبیر مجمع، از اول انتصاب تا وقتی که این گزارش را می نویسم، نه دیده شده، نه تلفن زده و نه به تلفن ها و sms   ها جواب داده است. کلاً با اهل و عیال، کوچ کرده پای تخت!

عضو دیگر شورای مرکزی، دل درد گرفته و یادش آمده که باید مزدوج شود (اصلاً چه اشکالی دارد؟) فکرش را بکنید که یک هفته قبل از نشست سوم، جلسه ی شورای مرکزی را در مجلس عروسی بگیرید! نتیجه ی منطقی اش این می شود که این بنده ی خدا دو هفته قبل از عروسی و دو هفته بعدش، اصلاً هیج جا را نمی بیند و هیچ کس هم او را رویت نمی کند و عملاً گیج است!

یکی دیگر هم دغدغه های شخصی خاص خودش را دارد و باید برود دنبال زندگی اش دیگر. می ماند من و سبحان!

من هم که وسط این درگیری ها، درس خواندنم آمده و باید به رسم همه ی دانش جو ها که برای ترم بیمار بهمن، جان شان درمی آید، در عرض یک ماه، پنج کنفرانس بدهم و سه مقاله آماده کنم. به همه ی این ها اضافه کنید خیل عظیم کارهایی را که به این طرف و آن طرف قول داده ام و باید آماده کنم و ...

این وسط، فقط سبحان بی چاره باید برود دنبال کار نشست. هرچند آن بنده ی خدا هم دل مشغولی های زیادی دارد. حداقل دغدغه اش این که چند ماه است هر بار، با ما خداحافظی می کند برای عمره و آخرش نمی شود که برود و این ماجرا هنوز ادامه دارد!

پی گیری هم آهنگی با سخنران و سالن، غذا و از همه مهم تر جذب منابع مالی، مهم ترین کارهایی است که باید انجام دهد. البته این اواخر، یک جاهایی هم محسن فرحی، دستش را گرفت. ولی خدا وکیلی، شاید اگر سبحان نبود، این نشست به سرانجام نمی رسید.

بالأخره با همه ی گرفتاری ها، حسین یکتا که نیامد، سالن درست و درمان که هم آهنگ نشد (یعنی نمی دهند)، پول هم که نداریم ولی به لطف خدا شرمنده نشدیم. آخرش این شد که یکی از دوستان که گویا فعال عرصه ی مجاز هم هست، بیاید برای سخنرانی. نشست را هم در سالن همایش های کانون بسیج رشت برگزار کنیم که از خوش شانسی ما دقیقاً خورد وسط تعمیرات کانون.

قرار شد بعد از این که به لطف خوش قولی دوستان مدعو نشست با یک ساعت تأخیر شروع شد، حجت الاسلام بهرامی برود بالای سن و به عنوان سخنران، از تجربیاتش در فضای سایبری بگوید و از ظرفیت های موجود در این عرصه و حوزه هایی که هنوز وبلاگ نویسان ارزشی به آن وارد نشده اند که نشد دیگر. ایشان ترجیح داد در رابطه با ریشه های شکل گیری اسلام هراسی بگوید و در رابطه با مسائلی مثل بهائیت و وهابیت و این جور چیزها و آخر هم در باب اصل ضرورت حضور در دو شکل تولید محتوا و حجیم سازی.

دنبال آن هم محسن فرحی رفت گزارش بدهد از شورای مرکزی و این جنس حرف ها.

سجاد ستوده که آمد، قرار شد بخش پایانی جلسه را او بر عهده بگیرد؛ "هم اندیشی" یا به تعبیر دقیق تر "چوب کاری"! شیرین ترین بخش نشست ها، همین قسمت است. این که همه می شوند منتقد و لابدَّ که انگار اصلاً وظیفه ی دیگری ندارند جز این که گیر بدهند به "این طرف" و "آن طرف" آن هم به شکلی که در هر صورت، هم از "این طرف" و هم از "آن طرف" به شورای مرکزی برسد.

این که چرا کلاس برگزار نمی کنید و این چه وضع همایش گرفتن است و خودمان می توانستیم در خانه نهار بخوریم. من فقط منتظر مانده بودم یکی بگوید "پس شما با این همه پولی که به شما می دهیم، چه می کنید؟" ! یا این که دوستان هنوز جنگ نرم را جدی نگرفته اند یا سیستم اطلاع رسانی ضعیف است و مباحثی مثل این که البته بعضی ها کاملاً وارد بود.

این وسط یکی مثل مقداد داداشی نیاکی پیدا شود و بزند زیر همه چیز و پُز روشن فکری بدهد که «بعله... ما یک مطلبی نوشتیم در بوق سال پیش و به ما گیر داده اند و آستانه ی تحمل نقد سیاسی پایین است و این حرف ها و آخرش هم این که اعلام برائت می کنم و ...» و ول کند برود خانه ی پدر خانم گرامی برای صرف نهار!

بعضی ها هم گیر داند به فیلتر شکن و این چیزها که البته گیر الکی است دیگر. خودمان می دانیم که همین وبلاگ نصفه و نیمه ی خودمان هم اصلاً تا حالا دیده نشده و از روی شانس باز است وگرنه باید خط کشی می شد با خط کش بخش دوستان امر فیلترینگ!

خدائیش هم هنوز نمی دانم چه سرّی است در این که شما سنگ را می بندی و سگ را ول می کنی. بعد به سنگ فحش می دهی "خاک بر سرت" که عرضه نداری سگ را از خودت دور کنی. خیلی ساده لوحی است اگر فکر کنیم حالا که ما فیس بوک و گودر و این چیزها را فیلتر کردیم، دیگر کسی نمی تواند برود آن جا و منحرف شود و شکر خدا توانسته ایم جلوی تهاجم فرهنگی را بگیریم.

جلسه قرار شد تمام شود که اعلام می شود طبق معمول ظوابط استفاده از امکانات بسیج و سپاه، حتماً باید یک حال اساسی به مسئولین آن بدهید. لذاست که برادر جعفری که آخرش هم نفهمیدیم چه کاره ی آن جا بود، قرار شد بیاید صحبت کند برای بچه ها و به معنای دقیق کلمه، مُخ آن ها را بزند برای فعالیت در چهارچوب برنامه های سایبری سپاه.

قسمت آخر برنامه هم اقامه ی نماز و صرف نهار و جمع بندی حاج آقا بهرامی.

حقیر برخلاف بعضی از دوستان که فکر می کنند این نشست ها هیچ خیری در بر ندارد و اصلاً همه ی ما سرکاریم و معطل شدیم و این غُزغُرها، معتقدم اتفاقاً خیراتی که در این نشست ها هست، بیش از دید افقی دوستان باشد.

جلسه که تمام می شود، می بینی با تعدادی از دوستان جدید مواجهی که می توانی از تجربه، ظرفیت و سواد آن ها استفاده کنی. یکی مثل حمید رازی زاده که شاید یکی از فعال ترین بچه های مجمع باشد، مثل مرتضای عزیز که سایتش در عرض دو سه هفته، رشد خیلی خوبی کرده و به نظر می رسد می شود از ظرفیت های بالای او استفاده کرد، مثل جناب سرفراز که با دوستانش، سرویس وبلاگ دهی راه انداخته و انصافاً به لحاظ فنی، قابل توجه است و مثل خیلی دیگر از دوستان. شاید اگر نبود شرایط بحث و درس دوستان، می شد به تر از این فضا استفاده کرد. اگر خدا بخواهد،برای تابستان که کمی وقت بیش تری آزاد می شود، می توا ن پنجره های جدیدی را باز کرد. سایت مجمع که قرار بود در روز نشست رونمایی شود و به دلیل کم بود امکانات سالن، نشد، به لطف خدا راه افتاده. قرار شده از این به بعد، بیش تر فعالش کنیم. شاید فکری هم برای ایجاد یک سایت مشترک کنیم تا همه ی دوستان بتوانند مطالب شان را آن جا بارگذاری کنند. حتماً پی گیر کلاس های آموزشی هم هستیم، شدید! سطح سواد فنی دوستان – از جمله خودم که فقط بلدم وبلاگم را به روز کنم و نهایتاً دیدی به inbox   یاهویم بزنم- پایین است. شکر خدا کم نیستند دوستانی که سواد خوبی در این حوزه دارند. یک فکری هم باید برای تولید محتوا بکنیم. هنوز بانک اطلاعات دقیقی نداریم. میزان زیادی از دوستان هم هستند که علی رغم توانایی بالا، هنوز با مجمع مرتبط نیستند. شاید اگر شورای مرکزی بتواند اعتماد سازی کند، موفق تر باشد . دوستانی هم هستند که به دلایلی خاص – عمدتاً سیاسی و خواست های دنیایی- دوری می کنند که باید یک طوری باب تعامل با آن ها را باز کرد.

خوش بینم به آینده ی مجمع. خیلی خوش بین. مجمع وبلاگ نویسان ارزشی هنوز دوران کودکی خود را پشت سر می گذارد. ولی مطمئنم اگر بشود برنامه ریزی کرد و گیوه ها را ور کشید، می تواند به فضل الهی تشکلی قوی و تأثیر گذار در سطح استانی و ملی شود.

خوش بین و امیدوارم به آینده ی مجمع. یکی از شروط موفقیت و عاقبت به خیری یک تشکل فرهنگی این است که مبنایش پاک باشد. شکر خدا از همان روز اول که پیش نهاد این مجمع را مقداد داداشی مطرح کرد، تا حالا که مجموعه راه افتاده، هیچ وقت و هیچ کس نخواسته از کنار این تشکل برای خود کیسه بدوزد. امری که به شدت مرسوم است در حوزه های فرهنگی و آفتی دردناک و کشنده است برای تشکل های ارزشی.

"ألم ترَ کیفَ ضربَ اللهُ مثلاً کلمةً طیبةً کشجرةٍ طیبةٍ أصلها ثابتٌ و فرعها بی السَّماءِ (ابراهیم/24)

خدای متعال برای این که جریان های زندگی و تاریخ را به درستی به بشر بفهماند، این تمثیل را در قرآن کریم می آورد که هر پدیده ای، هر جریانی، فکری و هر واقعیتی در جامعه و در تاریخ در صورتی می ماند و بارور می شود که در اصل و ریشه، طیب و پاکیزه باشد. مانند درختی که طیب و پاکیزه است. یعنی درختی که در اصل، سالم است و دچار نقص و بیماری و آفت نیست و این درخت در زمینی که می تواند درختان را بارور بکند، غرس می شود. این چنین درختی رشد می کند و باقی می ماند و در زمان خود شکوفا می شود و در زمان خود میوه ی شیرین و مطلوب را می دهد و انسان از آن بهره می برد. یک حادثه، یک پدیده ی اجتماعی هم همین طور است. کلمه یعنی همه ی پدیده ها و همه ی حادثه ها و همه ی اندیشه ها و عقیده ها و خلاصه همه ی چیزهایی است که در این عالم به انسان ارتباطی دارد. کلمه اگر طیب باشد، اگر سالم باشد و اگر مانند نهالی که در سرزمین مناسبی غرس می شود، در سرزمین مناسب خود قرار بگیرد، رشد می کند. همه ی جریان های تاریخ را و همه ی حوادث را می شود با این ترتیب و با این معیار، نسبت به ماندن یا نماندن شان پیش بینی کرد." (مقام معظم رهبری 24/12/1358)

پایان


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط مهدی 90/3/1:: 10:6 عصر     |     () نظر
 
ناتو در دام امریکا

ناتو در دام امریکا

بررسی سیاست ناتو در افغانستان

در 4 آوریل 1949 در واشنگتن با امضای عهدنامه ای بین دوازده کشور اقیانوس اطلس، سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) با فرماندهی امریکا به وجود آمد. براساس سیاست «سد راه»[1] که دین آچسن، وزیر امور خارجه امریکا مبتکر آن بود، در هر جا که شوروی قصد تجاوز و توسعه ی نفوذ داشت، پیمان ناتو باید جلوی آن را می گرفت. البته محدوده ی جغرافیایی حوزه ی مأموریت های ناتو مشخص شده بود. لذا ایالات متحده برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم در آسیا و دست یابی شوروی به آب های گرم خلیج فارس و اقیانوس هند، دو پیمان منطقه ای سنتو (در جنوب و جنوب غربی) و سیتو (در شرق و جنوب شرقی روسیه) را راه اندازی کرد. با شکل گیری این دو پیمان، تنها راه شوروی برای رسیدن به آب های گرم، افغانستان بود. افغانستان راه عبور پاکستان به آسیای مرکزی، دالان اتصال ایران به تاجیکستان و گذرگاهی برای دست رسی به هند و کشمیر و دهلیزی برای نزدیک شدن شوروی به آب های گرم بود.

با سقوط رژیم پهلوی و وقوع انقلاب اسلامی، پیمان سنتو رسمیت خود را از دست داد. (عراق نیز قبلاً از آن خارج شده بود) امریکایی ها به شاه ایران و قدرت او در خلیج فارس متکی بودند. تا قبل از این، ساواک وظیفه ی رصد اوضاع افغانستان و پاکستان و گزارش آن به ایالات متحده را بر عهده داشت. فروپاشی ژاندارم منطقه و خلأ حضور ایلات متحده در آسیای مرکزی، راه را برای اتصال شوروی به آب های گرم هموار کرد. حمله ی شوروی به افغانستان در 27 دسامبر 1979 موید این مطلب است. هرچند که مبارزات مجاهدان افغان، این کشور را برای ارتش سرخ شوروی تبدیل به یک مرداب کرد.

شکست ارتش سرخ در افغانستان و انقلاب های مسالمت آمیز در اروپای شرقی در 1989، وجود مشکلات مختلف اقتصادی و سیاسی در داخل شوروی و ترغیب این کشور به جنگ ستارگان امریکا و پایین بودن قیمت نفت، موچب بروز بحران در شوروی و فروپاشی و تجزیه ی این کشور شد.    

هدف ناتو مقابله با شوروی بود که در 1991 تحقق یافت. یکی از اهداف آینده ی ناتو تجزیه ی فدراسیون روسیه است. چچن اعلام استقلال کرده است و داغستان که کانون بحران می باشد، برای روسیه خطرناک محسوب می شوند. برای همین روسیه به حضور نیروهای نظامی غرب در افغانستان تمایل نشان می دهد. القاعده کمک رسانده ی اصلی به جنگ جویان چچنی است. آمریکا و ناتو با ورود به افغانستان در ظاهر با القاعده در مبارزه هستند ولی در واقع، آمریکا از طریق القاعده و طالبان می تواند روسیه را دچار بحران تمامیت ارضی کرده و بار دیگر آن را تجزیه کند. آمریکا، آلمان و انگلستان مدیون افغان ها هستند؛ زیرا آنها ارتش سرخ شوروی را به مدت ده سال، در کشور خود زمین گیر ساختند و سبب تجزیه ی شوروی و رهایی ناتو از شر این دشمن شدند. دلیل دیگر استقرار ناتو در این کشور می تواند مقابله با بنیادگرایی اسلامی در منطقه و مهار اسلام سیاسی باشد. هدف دیگر ناتو مقابله با «سه محور اتمی و موشکی روسیه، چین، هند» می باشد. هر سه کشور، اتمی و موشکی هستند و جبهه ی واحدی در برابر غرب دارند. حال سوال اینجاست: نقش افغانستان در رابطه با رسیدن ناتو به اهداف نام برده چیست؟

افغانستان در مرکز این مثلث استراتژیک قرار گرفته و آمریکا با حضور در آن می تواند با مهار این محور در آسیای مرکزی، امنیت لازم برای احداث خطوط لوله ی نفت و گاز از آسیای مرکزی به اقیانوس هند را فراهم سازد.

پس از واقعه ی 11 سپتامبر، افغانستان کانون تروریسم بین المللی اعلام شد و امریکا با حمله به آن کشور، در 7 اکتبر 2001 حکومت طالبان را سرنگون کرد. کمتر از 24 ساعت پس از وقوع حملات 11 سپتامبر، سازمان ناتو با استناد به ماده 5 اساسنامه خود[2] ضمن محکوم کردن این حملات، حمایت خود را از ایالات متحده اعلام نمود.

اهمیت این اقدام در آن است که برای اولین بار در تاریخ پنجاه ساله ناتو به ماده 5 استناد می شد و این در حالی است که حتی در سخت ترین شرایط جنگ سرد، که در بسیاری از نقاط دنیا شاهد رویارویی دو ابرقدرت بودیم، ناتو که اساساً به منظور مقابله با اتحاد جماهیر شوروی ایجاد شده بود، به این ماده و اصل موجود در آن هرگز رجوع نکرده بود.

بر اساس این ماده، حمله به یکی از اعضا در امریکای شمالی یا اروپا، حمله به همه اعضا تلقی شده و دیگر اعضا متعهد می شوند در دفاع از عضوی که مورد حمله قرار گرفته، اقدام نمایند. بنابراین حملات تروریستی 11 سپتامبر، حمله به تمامی اعضای ناتو تلقی شده و اساس اقدامات بعدی این سازمان در حمایت از ایالات متحده واقع شد.

با استناد به ماده 5 پیمان واشنگتن، اکنون زمان آن بود که اتحاد ناتو به حمایت از عضوی برآید که مورد حمله قرار گرفته است. در نتیجه ناتو در مرداد ماه 1382 (اوت 2003) بعد از 54 سال با خروج از قلمرو مصوبه ی خود[3] به آسیا آمد.

ماموریت نیروهای ناتو/ ایساف[4] در افغانستان تا اکتبر 2003 تنها به کابل و نواحی اطراف آن محدود می شد. اما پس از مذاکرات انجام شده بین حامد کرزای، رئیس جمهور موقت افغانستان، و دبیر کل سابق ناتو، لرد رابرتسون، و طبق قطعنامه 1510 شورای امنیت، دامنه عملیات ایساف به فراتر از کابل رفت تا تمام افغانستان را در بر بگیرد. بدین ترتیب ماموریت نیروهای ناتو در قالب نیروهای بین المللی ایساف به تمام سرزمین افغانستان گسترش یافت تا منطقه ای در حدود 650000 کیلومتر مربع را در بر بگیرد.

با تصویب این قطعنامه، شورای آتلانتیک شمالی در دسامبر 2003 از ستاد فرماندهی نیروهای متحد ناتو در اروپا خواست تا برنامه ای زمان بندی شده و مرحله به مرحله برای گسترش حضور ناتو در افغانستان تهیه نماید. بر این اساس، برنامه گسترش حضور ایساف در تمامی نقاط افغانستان در سه مرحله و طی سال های 2003 تا 2006 انجام شد:

مرحله اول: در دسامبر 2003 شورای آتلانتیک شمالی با گسترش دامنه حضور نیروها به سمت شمال موافقت کرد. این مرحله در اکتبر 2004 به اتمام رسید.

مرحله دوم: ناتو در فوریه 2005 گسترش ایساف به غرب را اعلام کرد. این مرحله در سپتامبر 2005 به پایان رسید.

مراحل سوم: حضور نیروها در جنوب در 31 جولای 2006 آغاز شد. این طرح زمانی که قوای ایساف، فرماندهی مناطق جنوبی را از نیروهای ائتلاف به رهبری امریکا تحویل گرفت به اجرا درآمد. در این زمان تعداد تیم های بازسازی منطقه ای تحت فرماندهی ناتو / ایساف به 13 پایگاه در شمال، غرب و جنوب افغانستان رسیده بودند که تقریباً سه چهارم خاک افغانستان را پوشش می دادند.

مرحله چهارم: آخرین مرحله از گسترش نیروهای ایساف به سمت شرق بود که در 5 اکتبر 2006 اجرا شد.[5]

پس از برگزاری کنفرانس لندن در ژانویه و فوریه 2006، فعالیت نیروهای بین المللی ایساف تحت مدیریت ناتو ادامه خواهد یافت. هم چنین ناتو یک نمایندگی ارشد غیر نظامی را نیز برای بررسی توسعه و جنبه های نظامی و سیاسی تعهدات کشورهای خارجی و نهادهای بین المللی در قبال افغانستان ایجاد کرده است.

سران سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) صراحتاً اعلام کرده اند نیروهای آنها در افغانستان درگیر مبارزه با تروریسم نخواهند شد، اما توافق کرده اند که با کمک به بازسازی و تقویت حاکمیت دولت مرکزی افغانستان در جنوب این کشور، با گروه های مخل امنیت و ثبات، مبارزه خواهند کرد. تأمین امنیت، تقویت حاکمیت دولت مرکزی افغانستان و کمک به بازسازی سه وظیفه ی اصلی است که در رأس اهداف و تعهدات ناتو درافغانستان قرار دارد.[6]

در نتیجه پیش بینی می شود از این پس، تقسیم کاری توافقی میان فرماندهی مستقل نیروهای امریکایی و نیروهای ناتو شکل گیرد. تلاش برای مبارزه با تروریسم، وظیفه ی نیروهای ایالات متحده و فرماندهی و هدایت تیم های بازسازی منطقه ای و تقویت اردوی ملی (ارتش) وظایف ناتو. ناتو ترجیح می دهد نقشی امنیتی داشته باشد تا نقشی نظامی.

ناتو و اعضای اروپایی اش همیشه سرباز ایالات متحده بوده اند. چه در دوره ی جنگ سرد و چه در زمان حاضر. حتی همین الآن که آلمان و فرانسه می کوشند تا ناتو را به شکل مستقل از ایالات متحده مدیریت کنند. ناتو همیشه ی تاریخش در دام امریکا بوده است.

دی 1389



1. Containment

  2. ماده 5 پیمان آتلانتیک شمالی که به اصل دفاع دسته جمعی در اتحاد ناتو اشاره دارد.

  3. به موجب ماده 6 پیمان ناتو که از 4آوریل 1949 به اجرا درآمد، منطقه ی عملیاتی این سازمان «از دماغه ی شمالی تا قفقاز» بود. دماغه ی شمالی در سواحل نروژ در اقیانوس منجمد شمالی واقع است.

4. International Security Assistance Force (ISAF).

  5. تمنا، فرامرز (1387). سیاست خارجی امریکا در افغانستان، تهران، پژوهشکده ی مطالعات راهبردی، چ اول، ص 144.

6. http://www.nato.int/issues/afghanistan/index.html


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط مهدی 89/10/6:: 8:10 عصر     |     () نظر
 
بایسته های وحدت حوزه و دانشگاه در دهه چهارم انقلاب

بایسته های وحدت حوزه و دانشگاه در دهه چهارم انقلاب

 

یکم - مقصود از وحدت چیست؟ باید دانست بحث در کیفیت وحدت حوزه و دانشگاه بدون ارزیابى و شناخت مفهوم «وحدت»، محکوم به جزئى نگرى است، لذا نخست باید به تبیین مفهوم وحدت پرداخت.

وحدت در مباحث فلسفى در جایى است که دو چیز از خصوصیات فردى خود خالى شوند و در قالب یک چیز تجلى پیدا کنند که در این صورت، دوگانگى اینها از بین خواهد رفت. مسلماً مراد از وحدت حوزه و دانشگاه به معناى یکى شدن آنها نیست؛ زیرا این کار نه معقول و نه ممکن است؛ چون خالى شدن این دو قشر از ممیزات و افتراقات و تجلى در قالب یک ساختار واحد، تلقى صحیح و بجائى نیست.

آنچه استفاده از آن در این راستا بهتر به نظر مى رسد، واژه «اتحاد» است، به معنی یک رنگی، یگانگی، یک دلی و یک جهتی. یعنى این دو قشر در عین حال که مشخصات و ممیزات خود را دارا هستند، به یک هماهنگى برسند. بنابراین، ظاهراً آنچه که مطلوب و ممکن است، واژه «اتحاد» حوزه و دانشگاه است؛ یعنى این دو قشر، مشخصات و ممیزات خود را حفظ نمایند و در عین حال، حول یک یا چند محور به یک اتحاد برسند.

دوم – در رابطه ی وحدت حوزه و دانشگاه عموماً سه نوع دیدگاه وجود دارد:

الف) دیدگاهی که معتقد است حرکت ایجاد وحدت بین حوزه و دانشگاه شروع شده و روند رو به رشدی دارد اما بنا به دلایلی، سرعت کند آن باعث شده که احساس شود که وحدتی شکل نگرفته.

ب) عده ای که معتقدند هنوز این ایجاد اتحاد شروع نشده و لزوماً با گنجاندن دروس معارف اسلامی در برنامه ی درسی دانشگاه ها، دانشگاه ها اسلامی و با یادگیری زبان خارجه و کار با رایانه، حوزه نو نمی شود.

ج) دسته ی سوم هم که معتقدند اصلاً حوزه و دانشگاه به مانند دو خط موازی اند که هرگز به هم نخواهند رسید. به این دلیل که در دانشگاه هیچ پدیده ای اعتقادی، باوری، اندیشه ای، فکری، نظریه ای و معرفتی مطلق نیست و اعتقاد و معرفت در دانشگاه قابل نقد است در حالی که در حوزه دقیقاً نقطه مقابل این ها وجود دارد که بسیاری از معرفتها یقینی است و در حوزه حتی بسیاری از باورها قدسی است.

نگارنده با همه ی احترامی که برای دو دسته دیگر قائل می شود، معتقد به نوع نگاه دوم به مقوله وحدت حوزه و دانشگاه است . به این دلیل که مشکل وحدت این دو نهاد آموزشی و پرورشی، به نوع نگاه این دو به رابطه ی علم (علم عقل گرا) و دین برمی گردد. این که آیا مراد از دین ، دید حداکثری است یا حداقلی ؟ این که آیا علم به تنهایی می تواند مدیریت جامعه را بر عهده بگیرد ؟ (همان طوری که در غرب این کار را کرد) این که اگر دین حقیقتى قدسى است، آیا صامت در یک گوشه نشسته تا میان دین و عقل تقسیم کار کنیم یا این که باید رهبرى همه شئون حیات به دست انبیا بیفتد؟

سوم- انقلاب اسلامی ایران به عنوان یک انقلاب استثنایی – به جهات گوناگون- ، که داعیه ی پرچم داری اندیشه ی حکومت دینی در جهان را دارد، با تلقى جدید و بینش و گرایش جدیدى که از دین به بشریت و مسلمانها القا کرده است، دین را به مشکله اى بر سر راه یکپارچگى و انسجام مدیریت مادى عالم تبدیل نموده و اینک شاهد هستیم که سد راه نظم نوین جهانى (به اذعان خود دشمنان) بنیادگرایى اسلامى است. انقلاب اسلامی بار دیگر ، دین را به متن زندگی بشر وارد کرد و نشان داد که می توان کشور را بر مبنای دین اداره کرد. انقلاب اسلامی پس از پشت سر گذاشتن مرحله ی اول انقلاب که همان پیروزی سیاسی و تغییر رژیم بود، وارد مرحله دوم یعنی الگوی گزینش نیروی انسانی و ایجاد رفرم جزئی در ساختار اجتماعی شد . غافل از اینکه بر همان دانش های کهن اجتماعی تکیه کرده است. در مرحله بعد، میان «آرمان ها» و «راهکارها» تعارض پدید مى آید و در نتیجه، اهداف کلى انقلاب به تعدیل کشیده مى شود که این مرحله، مرحله چالش نظرى است که انقلاب مجبور است به دفاع از مبانى خود برخیزد. اگر انقلاب این مرحله را طى کند، به ناچار راهکارهاى جدید فرهنگى ایجاد مى کند تا عینیت را براساس آرمان هاى خود بسازد. (محمد مهدی میرباقری، مبنای وحدت حوزه و دانشگاه)

در نتیجه این انقلاب باید بتواند بین اندیشه ی اسلامی که مبتنی بر انتظار حداکثری از دین که همان حکومت دینی است و نوع نگاه رایج در دانشگاه ها پیوند ایجاد کند. علمی که تسلط بر جهان و ازدیاد قدرت مادی را هدف نهایی خود می داند و علمی که هدفش دستیابی به حقیقت هستی است و در سیر اعتلاجویی، کمال جویی و ارتقا به قرب الهی به کمک انسان می آید، این دو هدف هیچ قرابت و نسبتی نمی توانند با یکدیگر داشته باشند. برای همین به نظر می رسد که در قدم اول باید به شکل مبنایی، دست به ایجاد یک نهاد هماهنگ کننده زد. علومی که در دانشگاه های ایران تدریس می شود، نوعاً مبنتی بر یک نوع پوزیتیویسم است. پوزیتیویست ها معتقدند: خصیصه ممیز نظریه هاى علمى، عبارت است از آزمون پذیرى همگانى و تجربى و لذا علم را تنها روش عینى و معقول براى کسب معرفت مى انگاشتند. در این نوع نگاه به علم، عقل جمعى بشر براى نیل به تکامل کفایت می کند و کجای این نگاه ، با نگاه حوزه و اساساً انقلاب اسلامی هماهنگ است ؟

چهارم – مشکل کجاست ؟ حوزه یا دانشگاه ؟ حوزویان می گویند که مشکل اصلی ار دانشگاه شروع می شود . تا آن ها دانشگاه اسلامی به وجود نیاورند، این وحدت شکل نمی گشرد. سوال: چرا رهبر معظم انقلاب در سال های اخیر این همه بر اصل تحول حوزه تأکید می کنند؟ دانشگاهیان نیز معتقدند که همه ی بار تولید علم و عامل ، بر دوش ماست و حوزه کاری نمی کند . از طرف دیگر آن ها شأن خود را بالاتر از این می دانند که خود، وارد دانشگاه شوند و ما باید به طرف آنها برویم. سوال: این همه سفارشات و اوامر رهبر انقلاب مبنی بر اسلامی کردن دانشگاه ها برای چیست ؟

مشکل بزرگ تر از این حرف هاست. مشکل این جاست که ما هنوز نمی دانیم از حوزه و دانشگاه، چه می خواهیم. هنوز نتوانسته ایم رسالت حوزه و دانشگاه را بر پایه اندیشه های اسلامی حضرت امام، تعریف کنیم. جایگاه این دو نهاد تأثیر گذار در روند شکل گیری تمدن اسلامی کجاست؟

علم و دین و حوزه و دانشگاه بیش از استقلال، باید یک عامل هماهنگ کننده داشته باشد و آن، وحدت در مقصد است. اگر مقصدى در کار نبود که بتواند میان این دو نهاد، هماهنگى پدید آورد، آن دو نهاد هماهنگ نخواهند شد. استقلال بدون عامل هماهنگ کننده، به نظام واحد ختم نمى شود. به عبارت دیگر، نظام واحد، یک مبنا مى خواهد وگرنه به «یک» نظام تبدیل نمى شود. این مبناى واحد براى هماهنگ کردن عرصه هاى مختلف بشر باید تعریف شود. شاید ما احتیاج داریم تا یکی بیاید و این دو مجموعه را با هم جمع کند . منظورم این نیست که دانشجوها طلبه شوند و طلبه ها هم دانشجو . شاید ایجاد یک فرهنگستان برای ایجاد اتحاد در مقصود و وحدت در رویه، مشکل را حل کند. در این حالت، فلسفه روش و فلسفه شدن و حتى فلسفه فیزیک و فلسفه ریاضى و فلسفه حیات که کیفیت شدنِ ماده و نسبیت ریاضى آن را تعریف مى کند، مربوط به فرهنگستان (آکادمی) هاست. استنباط احکام التزامى در سطوح خرد، کلان و توسعه، در زمینه توصیف و تکلیف و ارزش، مختص حوزه هاست که این امر، طبعاً محتاج تکامل منطق حوزه در استنباط و توسعه معرفت دینى بر پایه تعبد است. بعد از آن که این مراحل طى شد، برپایه پیش فرضهاى جدید، امکان تحقیقات نظرى و تحقیقات کتابخانه اى و میدانى تازه براى رسیدن به معادله هاى جدید میسر مى شود که این کار به عنوان رسالت دانشگاه ها به شمار مى رود.

در نتیجه ی شکل گیری چنین ساختاری است که موضوع اسلامی شدن دانشگاه ها (اعم از بازنگری در منابع درسی علوم مختلف مخصوصاً علوم انسانی، نقش نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاه ها و کار فرهنگی منسجم و ...) و تحول در حوزه علمیه (شامل بازنگری در متون آموزشی، بازتعریف اولویت ها، کاربردی کردن دروس حوزه متناسب با تهدیدهای موجود با استفاده از روحانیون مجرب، بهره گیری از فناوری های جدید مانند رایانه و ...) اثر گذار خواهد بود . تا مشکل وحدت در نوع نگاه به رابطه علم و دین در حوزه و دانشگاه ، اصلاح نشود، اتحاد این دو نهاد و در نتیجه، تولید علم و عالم و عامل اسلامی امکان پذیر نخواهد بود. البته جنگ روانی دشمن برای ایجاد اختلاف و حس بدبینی نسبت به قشر روحانی، نوع نگاه مدیران ابن دو نهاد به مقوله ی وحدت و نقش رسانه های جمعی و خانواده و ... را نباید فراموش کرد.

پنجم – راه حل همان است که امام فرمود: «حفظ کنید این وحدت خودتان را، اینها الان هجوم می آورند که از دستتان بگیرند این را. بخواهید کشورتان کشور مستقل و خودتان اشخاص آزاد باشید، این را تعقیب کنید. و شما دو قشر با هم ارتباط دائم داشته باشید. و برنامه ها را خود دانشگاهی ها و خود علمای حوزه ها برنامه ها را تنظیم کنند، که یک آموزش موافق با احتیاج مملکت، نه یک چیزهایی را بخوانند که اصلاً به درد ما نمی خورد.» (صحیفه امام، ج 12، ص 341، 3/3/1359)

پایان


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط مهدی 89/9/30:: 8:15 عصر     |     () نظر
 
بصیرت ، چراغ راه دانش جویان ، از دیرباز تا کنون

بصیرت ، چراغ راه دانش جویان ، از دیرباز تا کنون

    1. بصیرت در لغت به معنای دانایی، بینایی، بینایی دل، روشن بینی، هوشیاری و زیرکی و در اصطلاح داشتن آگاهی همه‌جانبه و ژرف‌ به امور؛ فریب ظواهر امر را نخوردن و مشاهده‌ی سرانجام کار پیش از اقدام به آن است. در تعریفی دیگر، بصیرت یعنی قوه قلبی یا نیرویی باطنی که به نور قدس روشن گردیده و از پرتو آن، صاحب بصیرت، حقایق و بواطن اشیاء را درمی یابد. بصیرت به معنای بَصَر (چشم) است برای نفس. پیشوایان دینی راه های کسب بصیرت را توبه، ذکر خدا (من ذکر ا... استبصر)، هم نشینی با علما (جاور العلماء تستبصر)، خردورزی (من فکّر ابصر العواقب) و زهد و ارتباط با خدا می دانند.

با توجه به این تعاریف، بصیرت سیاسی یعنی این که کسی از راه کسب علم و تزکیه ی نفس بتواند در جاده های پر  پیچ و خم سیاست، سره را از ناسره تشخیص داده و به موقع عمل کند. یعنی کسی که کنه یک عمل سیاسی را قبل از وقوع می بیند و برای همراهی یا مقابله با آن آماده است.

2. آن هایی که در بررسی و تحقیق در باب جنبش دانشجویی و به طور کلی سیر حرکت سیاسی دانشجویان در ایران، دستی بر آتش دارند، این حرکات را به 4 دوره (موج) تقسیم می کنند:

الف)موج چپ گرایی یا دوره ی حاکمیت اندیشه های مارکسیستی و سوسیالیستی که از سال 1322 آغاز می شود و تا قبل از انقلاب یعنی سال های 1355 و 1356 ادامه دارد.

ب)موج اسلام گرایی که از ابتدای انقلاب و با شکل گیری نظام جمهوری اسلامی آغاز و تا سال 1375 و پایان دوره دولت سازندگی ادامه دارد.

ج)موج لیبرالیستی که با شروع به کار دولت اصلاحات و غلبه تفکرات لیبرالیستی بر اندیشه های انقلابی-اسلامی در فضای عمومی و دانشگاهی کشور آغاز و تا سال 1383 ادامه یافت.

د)موج عدالت خواهی که از سال 1384 و احیای گفتمان انقلاب اسلامی آغاز شد و گفتمان خود را ذیل مفاهیم عدالت خواهی، ظلم ستیزی و مبارزه با فساد تبیین کرد.

این نوشتار به هیچ وجه قصد بررسی دقیق و موردی این دوره ها را ندارد ولی این مطلب را به واسطه ی اهمیت آن در تبیین جایگاه مفهوم بصیرت در تحلیلها و حرکتهای دانشجویی در ایران مطرح کرده است. به این معنا که بررسی دوره ی های مختلف حرکت های دانشجویی در ایران نشان می دهد که هر جا این مجموعه ها از بصیرت اسلامی برخوردار بوده اند، حرکتی در خور و شایسته را شروع کرده و جایی که شاهد افول آنها بوده ایم، جای خالی بصیرت اسلامی در این حرکات به خوبی احساس می شود.

3. در موج اول، وجود بصیرت در تفکرات دانشجوی مسلمان –در شرایطی که شاهد حاکمیت تفکرات چپ در فضای روشی فکری و دانشگاهی هستیم- ، حادثه ی 16 آذر 1332 را رقم می زند. حادثه ای که باید به آن و عوامل شکل دهنده و نتایج آن، به طور دقیق پرداخته شود. 16 آذر مجموعه ای از عوامل مختلف را شامل می شود که متأسفانه جریان غالب آن روز و جریانات متعصب ملی گرایی و لیبرالیستی داخل، آن را در حدّ یک حرکت صرف میهن پرستانه محدود کرده اند و این در حالی است که همه شاهدان عینی این ماجرا و محققین منصف تاریخ تحولات معاصر ایران اسلامی، عامل اصلی شکل گیری این رویداد تاریخی را وجود روحیه ی استکبار ستیزی در بین دانشجویان مسلمان می دانند.

4. این روحیه در موج دوم و با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ملت ایران، خود را در واقعه ی 13 آبان و تسخیر لانه جاسوسی، باز تعریف کرد. این بار نیز دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، با بصیرت کامل، تحلیل درستی از شرایط جهانی، منطقه ای و داخلی ایران ارائه کرده بودند. حمایت ایالات متحده از شاه مخلوع به بهانه ی معالجه بیماری، تحرکات این کشور به منظور ترغیب کشورهای حاشیه خلیج فارس برای تضعیف روحیه ی ملی و اسلامی مردم و نظام جمهوری اسلامی و همکاری های پشت پرده دولت موقت که خود را در دیدار نخست وزیر وقت با برژینسکی در الجزایر آشکار کرده بود، این دانشجویان را بر آن داشت تا ریشه ی حضور دولت امریکا در ایران را برای همیشه بخشکانند. بر این مبنا، انقلاب دوم رخ داد. بصیرت دانشجویی این جوانان، آن جا ظهور علنی پیدا کرد که با وجود تمامی فشارهایی که از سوی گروه های مختلف داخلی و خارجی در فضای تبلیغاتی و رسانه ای حاکم شده بود، توانست با خونسردی کامل و تکیه بر اوامر حضرت امام که به شدت از این حرکت دانشجویی حمایت می کرد، مدیریت در صحنه ی این حادثه ی بزرگ را در دست گرفته و به نتیجه برساند. در همین دوره، حضور دانشجویان بصیر اسلامی در صحنه های مختلف دفاع مقدس، بار دیگر امام و امت را به آینده ای روشن امیدوار می کرد. امیدی که با پایان جنگ و اتفاقات متعدد پس از آن، متزلزل شد.

5. با روی کار آمدن دولت سازندگی و اتخاذ بعضی از سیاستهای اشتباه اقتصادی و سیاسی در حوزه های داخلی و خارجی و حاکمیت تفکر غربی بر فضای مدیریتی کشور که تحت تأثیر سیاستهای بانک جهانی و صندوق بین المللی پول و نیز بازگشت دانشجویان اعزامی به خارج از کشور قرار داشت، گفتمان حاکم بر بدنه دولت دست خوش تغییر شد. مفاهیم مستضعف، شیطان بزرگ و استکبار جهانی و تعهد اسلامی، جای خود را به قشر آسیب پذیر، دول قدرتمند و تکنوکراتیسم داد و سیاست های تنش زدایی و هم زیستی مسالمت آمیز، جایگزین صدور انقلاب و مبارزه با استکبار حهانی شد.

6. نگاه اجمالی به موج سوم جنبش دانشجویی در ایران، اهمیت و نقش بصیرت را روشن تر می سازد. با پیروزی اصلاح طلبان در 2 خرداد 1376 و ادامه ی سیاستهای لیبرالیستی دولت سازندگی در حوزه های سیاسی ، فرهنگی و اقتصادی، عملاً حنبشهای دانشجویی تبدیل به یک پیاده نظام برای احزاب سیاسی شدند. ادبیات حاکم بر فضای رسانه ای دولت، کاملاً تغییر کرد. اصلاح طلبان در مطبوعات زنجیره ای به ترویج مبانی نظری لیبرالیسم مشغول شدند. ترجمه ی نعل به نعل اندیشه های افرادی مانند گادامر، پوپر، آلتوسر، گرامشی، هابرماس و ... که از گلوی امثال آغاجری، سروش و حجاریان فریاد می شد، جنبشهای دانشجویی و به طور کلی منابع درسی و تحقیقی دانشگاه ها را تحت تأثیر قرار داد. در این میان، سیاست های فرهنگی دولت نیز بی تأثیر نبود. مقام معظم رهبری در سخنرانی های خود مرتباً خطر تهاجم فرهنگی و شبیخون فرهنگی را گوشزد و دانشجویان را به هوشیاری دعوت می کردند. اما متأسفانه حرکتهای افراطی مجموعه هایی مانند دفتر تحکیم وحدت و انجمن اسلامی دانشجویان در دانشگاه ها که توسط فضای رسانه ای-مطبوعاتی احزاب اصلاح طلب و حمایت های مالی و رسانه ای ایالات متحده در بیرون پشتیبانی می شد، نتیجه داد و در اولین حرکت ، واقعه کوی دانشگاه و حاشیه های اطراف آن، کشور را با مشکل مواجه کرد.

برگزاری همایش ها و نشست های مختلف سیاسی و فرهنگی با موضوعاتی مانند پلورالیسم دینی، جامعه مدنی، عقلانیت انتقادی، جامعه باز، آزادی های مدنی و مفاهیمی نظیر این ها، راه را برای انحراف هرچه بیشتر جنبش دانشجویی فراهم می کرد. به عنوان مثال، در این میان دفتر تحکیم وحدت که زمانی به فرموده حضرت امام تشکیل شده بود، دچار آفت بی بصیرتی و تکیه بر هواهای نفسانی شده، دست به تقابل با آموزه های اسلامی می زد. تا جایی که اعضای این دفتر پس از انحلال، به صورت اپوزوسیون داخلی، دست به اقداماتی علیه موجودیت نظام زدند. (این افراد با مجموعه ای که هم اکنون با نام دفتر تحکیم وحدت در حال فعالیت است، تفاوت عمده دارند). این دفتر که زمانی خود طلایه دار تسخیر لانه جاسوسی بود، تحت تأثیر فضای حاکم بر جامعه، اکنون رابطه با امریکا را توصیه می کرد. شاید بهترین تحلیل از عملکرد دفتر تحکیم وحدت – به عنوان فعال ترین مجموعه دانشجویی در موج سوم- از زبان امام صادق (ع) بیان شده است : العامل علی غیر بصیرة ، کالسائر علی غیر الطریق ، لا تزیده سرعة السیر الا بعداً ( الحیای، حکیمی، ج1،ب1)

7. با پیروزی گروه های موسوم به اصولگرایان در مجلس هفتم، نارضایتی های ایجاد شده از سیاست های دولت نزد مردم و روشنگری های فراوان مقام معظم رهبری در طول دوره ی اصلاحات در خصوص مطالبات نظام از رئیس جمهور و دولت اسلامی، موج جدیدی در میان مردم و به شکل مشخص، جنبش های دانشجویی شکل گرفت که بعدها به نام عدالت خواهی معروف شد. این روند با روی کار آمدن دکتر احمدی نژاد و تیم کاری وی تشدید شد. تأکیدات این دولت بر امر خدمت رسانی، عدالت خواهی و مهر ورزی و مفاهیمی نظیر این، بار دیگر ادبیات انقلاب اسلامی را در بین مردم، رسانه ها و فضاهای سیاسی رایج کرد. روحیه ی استکبار ستیزی این دولت و اهمیت این روحیه در پیشبرد روند پرونده ی هسته ای جمهوری اسلامی، سیاست خارجی ایران را در حالت تهاجمی قرار داد. در این دوره نقش جنبش دانشجویی در مسائلی مانند جنگ 33 روزه لبنان و 22 روزه غزه، پیگیری های مربوط به مسئله ی مبارزه با فساد و نیز حمایت این جنبش ها از روند پرونده هسته ای، به خوبی نمایان است. هرچند که در این میان بعضی از مجموعه های دانشجویی نیز کمامان در حال و هوای موج سوم بودند. انتخابات 22 خرداد 1388 که در آغاز دهه چهارم انقلاب اسلامی برگزار می شد، فرصتی مناسب را برای بدخواهان داخلی و خارجی اسلام و انقلاب فراهم کرد. حوادث پس از انتخابات که به فرموده مقام معظم رهبری کام ملت ایران را تلخ کرد، عزم مخالفین انقلاب را در حرکت به سمت براندازی جزم ساخت. در این میان همراهی بعضی از عناصر داخلی که خواسته یا ناخواسته آب بر آسیاب دشمن می ریختند، تلنگری است تا خواص و البته دانشجویان، بتوانند میزان بصیرت خود را با توجه به الگوی ولی فقیه بسنجند. تأکید مکرر ایشان بر امر بصیرت، نشان از قصور خواص در این باره دارد. تجربه ی روز قدس، روزهای آغازین دانشگاه ها و نیز راهپیمایی روز 13 آبان که تجلی مبارزه با استکبار جهانی است، این نکته را مشخص کرد که جریان آمریکایی داخل کشور و اربابان خارجی وی، خواهان بصیرت دانشجوی اسلامی نیستند. مبارزه با آمریکا به عنوان یک اصل دینی فراموش ناپذیر باید از سوی دانشجویان پیگیری شود. امریکا نه تنها خود یک مصداق بلکه به عنوان یک مفهوم، مورد شناخت قرار می گیرد. جنش دانشجویی به عنوان یک مجموعه ی فعال فکری-سیاسیِ جدای از مبارزه با آفت دولتی شدن (همان که در موج سوم دیده شد) و مورد سوء استفاده احزاب سیاسی قرار گرفتن، باید با هوشیاری تمام، عملکرد مسئولین، احزاب، گروه های مختلف سیاسی (با جهت گیری های متفاوت) را رصد کرده و نسبت به هرگونه سستی در حمایت از فرمایشات رهبر انقلاب عکس العمل مناسب را نشان دهد.

8. امروز روز مبارزه با دشمن بیدار است. امروز، روز حرکت به سمت ایجاد امت واحده ی اسلامی است . همان که امام روح ا... گفت: «جنگ ما جنگ عقبده است، مرز و جغرافیا نمی شناسد» . مرگ بر آمریکا ؛ نه یک کلمه کم ، نه یک کلمه زیاد.

 

پایان

 

 

پی نوشت:

یک. گزارش اجلاس دوم مجمع وبلاگ نویسان ارزشی استان گیلان را در این جا بخوانید:

http://www.majmaguilan.parsiblog.com/1822969.htm

البته گزارش ناقصه. دبیر مجمع جواد نوروزی شده.

اسامی شورای مرکزی مجمع (احتمالا به ترتیب):

1.محسن فرحی

2.مقداد داداشی

3.سبحان نعمت پور

4.جواد نوروزی

5. مهدی حقیقت خواه

بازرس:

سجاد ستوده

 

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط مهدی 89/9/14:: 9:24 عصر     |     () نظر
 
دعوتنامه مجمع وبلاگ نویسان ارزشی گیلان

بسم الله الرحمن الرحیم

 

محضر گرامی برادر/ خواهر ..................................

 

سلام علیکم

در آستانه ی محرم الحرام، ماه پاسداشتِ عدالت وهمزمان با سالروز شهادت غریبانه ی بزرگ سردار عدالت خواهی، در این وانفسای ظُلمانی، مقدّر و روزی شد تا باری دیگر گِرد هم آئیم،  تا با برادری ویکرنگی در سایه ی یگانه ی مهربان گفت وشنودی داشته باشیم وتجدید عهدی کنیم با آنانکه تا آخرین قطره ی خونمان وبه شماره ی نفسهایمان مدیون آنانیم،  باشد که جزئی ازخاسرین یوم حشر نباشیم.

 

بااحترام

هیئت موسس مجمع وبلاگ نویسان ارزشی گیلان

 

 

------------------------

 موعد دیدار : پنجشنبه  یازدهم آذرماه 89/ساعت 8:30 صبح الی 15(بصرف نهار)

محل برگزاری : رشت، گلسار، خ     95    ، مجتمع شاهد وایثار

«ضمنا اگر دوستانی رامی شناسید که وبلاگی ارزشی دارند مارا خبر کنید.»


این هم لینک دعوتنامه  :

http://foadeandisheh.persiangig.com/image/daavatnameh2.jpg

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط مهدی 89/9/10:: 2:3 عصر     |     () نظر
 
بیانیه فعالان فرهنگی در رابطه با مدیریت آقای ضرغامی

بسم الله الرحمن الرحیم

بیانیه تشکلها و فعالان مردمی عرصه های فرهنگ و هنر و رسانه انقلاب اسلامی درباره عملکرد سازمان صدا و سیما در اولین سالگرد حکم رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنه ای

 

باید این دستگاه، دستگاهی باشد که بعد از چند سال تمام قشر ملت را روشن کند، تمام را مبارز بار بیاورد، تمام را متفکر بار بیاورد. تمام این‌ها را مستقل بار بیاورد، آزادمنش بار بیاورد، از غربزدگی بیرون کند؛ استقلال به مردم بدهد.

امام خمینی(ره)

 از تجربه‌های موفق یا ناموفق دوره‌ی پنج ساله، باید برای رساندن این رسانه به کیفیت برتر سود ببرید و با زمان‌بندی برنامه‌ها و تعیین شاخص‌های قابل اندازه‌گیری، حرکت مجموعه را تکمیل یا تصحیح نمایید. انتظار دارد نشانه‌های این تحول در اولین سال مسئولیت جنابعالی مشاهده شود.

بخشی از حکم رهبر انقلاب در انتصاب مجدد آقای ضرغامی به ریاست سازمان صدا و سیما

 

محضر ولی امر مسلمین جهان، رهبر فرزانه انقلاب اسلامی، حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای

 سلام علیکم

 با گذشت یک سال از انتصاب مجدد جناب آقای عزت الله ضرغامی به ریاست سازمان صدا و سیما، فرزندان انقلابی شما در سراسر کشور به مروری کوتاه بر عملکرد این سازمان و مدیریت ایشان نشسته‌اند. البته نقد سازمان صدا و سیما از منظر انقلابی که فراتر از نقد یک فرد و دو فرد، و در واقع نقد نگاه‌های غلط و فرآیندهای غلط حاکم بر برنامه‌ریزی و مدیریت این دستگاه حساس است، سابقه‌ای طولانی دارد. پرچمدار این نوع نقد، خود حضرتعالی بوده‌اید. نیروهای دلسوز و انقلابی سال‌هاست از تریبون‌های مختلف کوشیده‌اند رسانه ملی را در مقایسه با آرمان دانشگاه عمومی و زبان گویای انقلاب اسلامی مورد نقد قرار دهند. نقدهایی که هرچند دلسوزانه، متخصصانه، مبتنی بر گفتمان انقلاب اسلامی و اغلب متضمن راهکارهای ایجابی فراوانی بوده است، اما کمتر مورد توجه مسئولان قرار گرفته و با پاسخ‌های کلی و برگزاری جلسات نمایشی هم اندیشی و ارائه گزارش کارهای توجیه‌آمیز مواجه شده است.

 اتفاقات سال گذشته نیز از جهات مختلفی توقع مردم انقلابی کشور را نسبت به تحول در این سازمان افزایش داد. چرا که صدا و سیما باید هوشمندانه‌ به رفع این فتنه و بلکه تلاش برای پیش‌گیری از آن اقدام می‌کرد. فراموشی چندین ساله‌ی گفتمان اسلام انقلابی و انقلاب اسلامی، به انزوا رفتن اندیشه‌های امام و رهبری و عدم پیگیری جدی، عمیق و مستمر مطالبات عدالتخواهانه و تبعیض ستیزانه مردم، ترویج فرهنگ رفاه زدگی، سطحی نگری شهری و ابتذال، مشکل جدی صدا و سیما در طول دو دهه گذشته بوده و خود، یکی از بسترهای پنهان شکل‌گیری فتنه و دادن مجال فکری و فرهنگی به دست نا اهلان و نامحرمان است.

از جهت دیگر، در انتخابات اخیر ریاست جمهوری برای اولین بار، رأی شهرستانها، روستاها و عشایر کشور با رأی اکثریت شهر تهران مخالف بود. انکار درازمدت اکثریت غیر تهرانی در محافل نخبگانی و روشنفکری، کرسیهای آکادمیک و رسانه‌های ریز و درشت از جمله رسانه ملی به انکار رأی آنان دراین انتخابات نیز انجامید. اکثریتی که همیشه در حاشیه‌ی اخبار، گزارشها، مستندها، سریالها، تحلیل‌ها و... بودند، به کاندیدایی که به هر دلیل در تهران مورد اقبال کمتری قرار گرفت، رای دادند و از خواص مورد نظر صدا و سیما پیشی گرفتند. به نظر ما، رسانه ملی به طور جدی در حوادث سال گذشته سهیم بوده و باید پاسخگوی به حاشیه‌راندن اکثریت غیر پایتخت نشین  و نگاه مقطعی به آنان باشد.

تجربه های کوتاه، مقطعی و ناقص رسانه ملی در راه دادن به گفتمان انقلابی و نیروهای انقلابی در سال گذشته، نشان داد که چه عطش فراوانی به نگاه ناب انقلابی و مردمی در سراسر کشور وجود دارد. مسئولان رسانه‌ای که همیشه در عمل، تئوری «دیگر حرفهای انقلابی خریدار ندارد» را پیاده می‌کرده و می‌کنند، از استقبال فراوان مردمی نسبت به ساده‌ترین و حداقلی‌ترین برنامه‌های انقلابی غافلگیر شدند. در حالی که باید با شناخت قبلی این عطش و نیاز، فعالانه در این مسیر گام برمی‌داشتند و نه این که حرکت اصلی خود را در فضایی منفعلانه و مقلدانه در برابر رسانه‌های غربی و ادبیات حاکم بر امپریالیسم فرهنگی جهان، تعریف کرده و از نیروها و سوژه‌های انقلابی در حد سوپاپ اطمینان و دستمایه‌ی بیلان کار استفاده کنند. جالب این جاست که هربار فرصتی برای طرح گفتمان جدی انقلاب اسلامی در صدا و سیما فراهم شده است، در اولین موشکافی‌ها نقش خود صدا و سیما در بی توجهی به آرمانهای انقلاب اسلامی و به انزوا بردن آنها معلوم شده است. برنامه‌های اینچنینی به هیچ وجه تکلیف بر زمین مانده رسانه ملی را ادا نکردند و فقط نشان دادند چه حجم عظیمی از کار انقلابی باید در صدا و سیما دنبال شود.

 

متن کامل این بیانیه را در این جا بخوانید:


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط مهدی 89/8/15:: 7:44 عصر     |     () نظر
 
دعوت
سلام.
این جا نمایش گاه رسانه های دیجیتال. مصلی تهران.
شلوغِ شلوغ. و البته جالب.
حتما بیایید.
فعلاً یا علی.


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط مهدی 89/7/20:: 1:46 عصر     |     () نظر
 
مجمع وبلاگ نویسان

مجمع وبلاگ نویسان و طراحان ارزشی استان گیلان

افتتاح شد

در این همایش که با حضور سه فعال اینترنتی از تهران و نزدیک به 50 وبلاگ نویس و طراح گیلانی پیگیری شد، وبلاگ نویسان مسائل و دغدغه های فضای مجازی را با یکدیگر درمیان گذاشتند.

محمدصالح مفتاح، مدیر مسئول سایت تریبون مستضعفین در این همایش به اهمیت و تاثیر رسانه اینترنت و ضرورت فعالیت در فضای مجازی پرداخت و در این باره گفت: اینترنت و وبلاگ نویسی از سال ?? در ایران شکل گرفت و اولین وبلاگ نویسان افراد سکولار بودند که بعد هم حامیان نامزدهای انتخاباتی و فمینیست ها وارد عرصه وبلاگ نویسی شدند ولی افراد مذهبی و طرفداران نظام کمتر در این عرصه حضور داشتند.

وی افزود: قبل از تحولات یک سال اخیر اهمیت فضای اینترنت برای مسئولان چندان روشن نبود ولی با شرایطی که پیش آمد اهمیت رسانه های مجازی برای مسئولان روشن شد.

مفتاح متذکر شد: فضای اینترنت علاوه بر تهدید، فرصتی است که اگر به درستی شناخته شود می تواند ما را به درستی پیش ببرد.

نویسنده وبلاگ «آذرباد» خاطرنشان کرد: یکی از مشکلات، انفعال ما نسبت به محتوای اینترنتی بود در حالی که در عصر حاضر اگر کسی دیده نشود وجودش انکار می شود .

مدیرمسئول سایت تریبون مستضعفین گفت: اگر در فضای مجازی حضور نداشته باشی می گویند در فضای واقعی نیز این طور است و نظر سنجی های اینترنتی را دلیل و گواه می گیرند.

وی سیاست زدگی را یکی دیگر از مشکلات دور کننده نیروهای حزب الله از این عرصه خواند و خاطرنشان کرد: این مساله موجب شده که ما تصور کنیم اگر سیاست اصلاح شود بقیه بخشها نیز درست می شود و از حوزه های اجتماعی و فرهنگی غافل ماندیم .

مفتاح متذکر شد: برای اصلاح این مساله و اقبال در فضای مجازی باید به نسبت به محتوای مطالب اینترنتی انتقادی نگاه کنیم ، جهانی به مسائل نگاه کرده و از مرزها فراتر برویم . وی افزود: باید افکار جهانی را با خود همراه کنیم و در این عرصه از میراث گذشته از انقلاب و دفاع مقدس گرفته تا میراث تاریخ ???? ساله اسلام و فرهنگ ایرانی که با اسلام ممزوج شده و اعتلا یافته استفاده کنیم.

در بخش دیگری از همایش، میثم رمضانعلی، وبلاگ نویس و فعال اینترنتی سایت باشگاه اندیشه نیز گفت : در فضای وبلاگستان چهره های فعال وب که عضو جبهه حزب الله باشند کم می‌بینیم.

نویسنده وبلاگ «هابیل» بر لزوم ایجاد شبکه ای از وبلاگ نویسان حزب اللهی و جذب افراد همفکر، موضوع سازی، فضاسازی، تاریخ سازی، ادبیات سازی و شخصیت سازی در فضای مجازی و فعال کردن حضور بانوان در وبلاگ نویسی تاکید کرد.

در ادامه این مراسم، حجت الاسلام سعید مهدوی، از فعالان فرهنگی گیلان با اشاره به اینکه باید در فضای مجازی جبهه های دینی تشکیل شود، تاکید کرد: پیروزی در محیط اینترنت در گرو همیاری جمعی فعالان این عرصه است.

حجت الاسلام مهدوی با بیان اینکه تنها ایجاد بستر برای فعالیت اینترنتی کافی نیست، خاطرنشان کرد: التزام به فعالیت دینی و اعتقادی در فضای مجازی امری مهم است که باید دنبال شود.

وی همچنین در پایان سخنان خود، تاکید کرد: تجمیع فعالان فضای مجازی باید به صورت جدی دنبال شود.

در ادامه همایش، وبلاگ نویسان با تشکیل هیئت اجرایی، برای برگزاری جلسات و همایش های دیگر وبلاگ نویسان ارزشی گیلان برنامه ریزی کردند.


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط مهدی 89/7/14:: 1:29 عصر     |     () نظر
   1   2   3      >
درباره

سیاست پاک

وضعیت من در یاهـو
مهدی
دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات منطقه ای منتطر انتقادات و پیشنهادات و آماده ی پاسخ گویی به سوالات شما در مسائل مطرح شده در وبلاگ هستم .
صفحه‌های دیگر
لیست یادداشت‌ها
پیوندها
وبلاگ خودم در پلاکفا
دفتر مطالعات و خدمات پژوهشی ایران و آسیای
خبرگزاری ریانووستی (روسیه)
موسسه مطالعات ایران و اوراسیا (ایراس)
پای گاه خبری - تحلیلی ایران و روس&
پایگاه خبری-تحلیلی ایران بالکان
دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران
موسسه ی مطالعات تاریخ معاصر ایران
موسسه ی مطالعات و پژوهش های سیاسی
مرکز اسناد انقلاب اسلامی
عبدا... شهبازی
مجمع مطالبه ی مردمی مشهدمقدس
فروشگاه مجازی سوره مهر اصفهان
مؤسسه ی نرم افزاری آرمان
فروشگاه مجازی کتاب آفتاب
پاتوق کتاب (خرید اینترنتی کتاب)
انتشارات سوره مهر
جیره کتاب
خانه کتاب
عدالتخانه
بچه های قلم
کلیپ موبایل مبارز
قطعه 26 (حسین قدیانی)
پلخمون (محمد جواد میری)
زمبور (محمد مهدی خالقی)
آرمان خواهی
آرمان آباد (سید محمدحسین جعفری)
رضا امیرخانی
دکتر جعفر رشیدپور
پابرهنگان (محمد پورغلامی)
فقر هنر(ایلیا عبدالماشع)
مبارز فوتو
مازیار بیژنی
دوئل (مخلوقات ذهنی یک جوجه گرافیست)
باروت (حسین احمدی سخا)
گرافیک مقاومت (رضا ساسانیان)
فواد اندیشه (مقداد داداشی)
باران عدل (سجاد ستوده)
آرشیو یادداشت‌ها